چن وخ پیش با بروبچ رفته بودیم پارک برا شیطونی()
بعده کلی خوش گذرونی اومدیم ک برگردیم
سر رامون ی خونه بود ک مرغ و خروس نگه میدارن
اینا در این لونه مرغ و خروسشون باز بود
مام ک پر از افکار شیطانی
اومدیم اینطوری دم در لونه اینا
دیدیم ی تخم مرغ اونجاس
نرگس دستشو کرد تو لونه و تخمه مرغرو برداش
تو راه هی میگف من عذاب وجدان دارم...من عذاب وجدان دارمخدایا منو ببخش
انقد گف ک دیگه هممونو کلافه کرد
افسون بهش گف نرگس واقعا عذاب وجدان داری؟
خو اون تخمه مرغرو بده من....ی فکری دارم
آقا نرگس هم اینو داد ب افسون
افسون نذاش این تخم مرغه برسه دستش
یک دو سه کوبید وسط خیابون و شترپ تخم مرغه پلاس شد
من
نرگس
بیتا
خود افسون
ینی کلا تا برسیم خونه هممون تو کف بودیم!!!!