12

دختری از تبار بابک

چن وخ پیش با بروبچ رفته بودیم پارک برا شیطونی()

بعده کلی خوش گذرونی اومدیم ک برگردیم

سر رامون ی خونه بود ک مرغ و خروس نگه میدارن

اینا در این لونه مرغ و خروسشون باز بود

مام ک پر از افکار شیطانی

اومدیم اینطوری دم در لونه اینا

دیدیم ی تخم مرغ اونجاس

نرگس دستشو کرد تو لونه و تخمه مرغرو برداش

تو راه هی میگف من عذاب وجدان دارم...من عذاب وجدان دارمخدایا منو ببخش

انقد گف ک دیگه هممونو کلافه کرد

افسون بهش گف نرگس واقعا عذاب وجدان داری؟

خو اون تخمه مرغرو بده من....ی فکری دارم

آقا نرگس هم اینو داد ب افسون

افسون نذاش این تخم مرغه برسه دستش

یک دو سه کوبید وسط خیابون و شترپ تخم مرغه پلاس شد

من

نرگس

بیتا

خود افسون

ینی کلا تا برسیم خونه هممون تو کف بودیم!!!!



+ تاريخ برچسب:,ساعت نويسنده سحر |